دوستم آقای عبدالحسین نوشته بود نکاتی را! بنویسم.امرش را واجب الامتثال یافته و سعی می کنم از باب "افواه الرجال" هم که شده داستانهایی را که شنیده ام یا دیده ام گاهی در وب بنویسم.این هم یکی از همانها: منبع داستان: آیت الله شبیری زنجانی( در شصت -هفتاد سال قبل سه تا موسی در قم بوده اند دوست و رفیق.یکی سید موسی صدر. یکی سید موسی شبیری و دیگری شیخ موسی قمی فرزند شیخ علی زاهد قمی): مرتاضی از هند